هشدار به یك فراموشی؛ چنبره کانون های بحرانی بر ۲۲ استان

به گزارش مدیرسا، مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور اظهار داشت: بر مبنای مطالعات شناسایی کانون های بحرانی، هم اکنون ۲۲ استان از ۳۱ استان و ۲۳۳ منطقه تحت تاثیر فرسایش بادی قرار دارند.

خبرگزاری مهر- گروه اقتصاد: کانون بحرانی چیست؟ مناطقی که تحت فرسایش بادی قرار دارند را کانون بحرانی می گویند. این امر دارای ۳ مرحله است؛ ذرات خاک از محلی برداشته، حمل و در جای دیگر رسوب گذاری می شود؛ به جایی که ذرات خاک رسوب شده و خسارت وارد می نماید «کانون بحرانی» اطلاق می شود. این محل امکان دارد جاده، خانه مسکونی، راه آهن و… باشد. هر چه از منطقه ذرات منشأ به سمت رسوب گذاری حرکت شود هزینه ها بیشتر می شود. همینطور برای ایجاد مانع مثل بادشکن به صورت متوسط در هر هکتار به ۲۰ میلیون تومان (بسته به نوع پروژه) اعتبار نیاز است.
وحید جعفریان، مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور در رابطه با آمار کانون های بحرانی فرسایش بادی به مهر اظهار داشت: بر مبنای مطالعات شناسایی کانون های بحرانی فرسایش بادی در کشور که به صورت ادواری تکرار و روندیابی می شود، هم اکنون ۲۲ استان از ۳۱ استان کشور تحت تاثیر فرسایش بادی با خسارت به منابع زیست انسانی نظیر جاده ها، اراضی کشاورزی، روستاها، تأسیسات صنعتی، فرودگاه ها حتی مناطق مرزی و نظامی قرار دارند.
وی اضافه کرد: آمار کانون های بحرانی کشور حدود ۱۴ میلیون هکتار بوده که در ۲۲ استان پراکنده است. برخی استانهای کشور مانند سیستان و بلوچستان، خوزستان، کرمان، خراسان جنوبی و خراسان رضوی شرایط حادتری نسبت به سایر استان ها دارند آمار کانون های بحرانی کشور حدود ۱۴ میلیون هکتار بوده که در ۲۲ استان پراکنده است. برخی استانهای کشور مانند سیستان و بلوچستان، خوزستان، کرمان، خراسان جنوبی و خراسان رضوی شرایط حادتری نسبت به سایر استان ها دارند با اینکه در سنوات اخیر بخصوص یک دهه گذشته عدم تأمین حق آبه دشت های سیلابی پایین دست سدها منجر به کاهش قابل توجهی پوشش گیاهی طبیعی در سطوح وسیعی از مناطق بیابانی شده و همینطور خشکی تالاب ها شرایط را برای غلبه فرسایش بادی یعنی صدمه پذیری خاک رقم زده است.
وی افزود: تلقی ما اینست که بر مبنای مطالعاتی که روی کانون های بحرانی انجام شده سالانه روند یک میلیون هکتار تخریب سرزمین ناشی از فرسایش بادی در کشور را رقم می خورد که رقم قابل توجهی است.
مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور با اعلان اینکه فرسایش بادی فقط محدود به ایجاد کانون های گرد و غبار نیست، خاطرنشان کرد: فرسایش بادی می تواند سطوح عظیمی از ماسه های روان را جا به جا کند و بخش قابل توجهی از منابع زیست انسانی را تهدید کند همان گونه که الان کرده است؛ بخصوص در مناطقی مثل دشت سیستان یا مناطقی از خوزستان یا حتی در شمال شرقی کشور در منطقه سرخس می بینیم چه صدمه های جدی به تأسیسات و منابع زیستی انسان وارد می نماید.
جعفریان اشاره کرد: فرسایش بادی محدود به عرصه های منابع طبیعی نمی شود بلکه با در معرض قرار گرفتن خاک سطحی حاصلخیز اراضی کشاورزی در واقع قابلیت های حاصلخیزی اراضی کشاورزی را بشدت تحت تاثیر قرار می دهد. این امر یکی از عواملی است که می تواند به صورت مستقیم در امنیت غذایی و زیستی کشور نقش داشته باشد.
شتاب فرسایش بادی در کشور
مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور خاطرنشان کرد: تلقی ما اینست که این میزان یک میلیون هکتار در سال که در واقع با روندیابی مطالعات ارزیابی کانون های بحرانی صورت گرفته شتاب بیشتری پیدا کرده است. آخرین مطالعه در ارتباط با سال ۹۷ است و برای سال جاری و سال آینده به روز رسانی مطالعه شناسایی مناطق تحت تاثیر و کانون های بحرانی فرسایش بادی در دستور کار قرار دارد.
وی اظهار داشت: شواهد نشان داده است بخصوص با خشک شدن تالاب ها، دریاچه ها، رها شدن اراضی کشاورزی و همینطور خشکی بیش از اندازه عرصه های واجد پوشش گیاهی در مناطق بیابانی عملاً این سطح از کانون های بحرانی را می تواند بیشتر کرده باشد. به جهت اینکه بتوانیم یک ارزیابی دقیق از اثربخشی فعالیت ها در طول برنامه توسعه هفتم داشته باشیم این مطالعه را بعنوان شناسایی خط مبنا یا بنچ مارک مناطق تحت تاثیر و کانون های بحرانی، مدنظر قرار دادیم.
بهره برداری بیشتر از ظرفیت حیاتی سرزمین
جعفریان در پاسخ به این پرسش که دلایل شتاب فرسایش بادی در کشور چیست، توضیح داد: موارد گوناگونی را میتوان برشمرد که در رابطه با بهره برداری بیشتر از ظرفیت حیاتی سرزمین است. این مورد منابع آب، خاک و پوشش گیاهی را شامل می شود. این فقط محدود به بخش کشت نیست بلکه ما سطح قابل توجهی از مراتع واجد پوشش گیاهی را در معادن پلاسری آهن داریم که تهدید می شوند. موارد گوناگونی را میتوان برشمرد که در رابطه با بهره برداری بیشتر از ظرفیت حیاتی سرزمین است. این مورد منابع آب، خاک و پوشش گیاهی را شامل می شود که فقط محدود به بخش کشت نیست و سطح قابل توجهی از مراتع واجد پوشش گیاهی در معادن پلاسری آهن درحال تهدید شدن هستند در این معادن صرفا خاک سطحی برداشت می شود به صورتی که ارتفاعی حدود یک متر از خاک سطحی زمین را بر می دارند و آهن آنرا استخراج و دپو می کنند تا در جای دیگر استفاده گردد. این روند، سطوح بسیار وسیعی از عرصه های عاری از پوشش گیاهی بوجود آورده که هیچ بافت مشخصی در خاک آنها نیست و آنها با کمترین اثر فرسایش بادی به کانون های گرد و غبار تبدیل می شوند. نمونه های این مورد در منطقه خواف در جنوب استان خراسان رضوی یا در مناطقی از استان کرمان یا یزد میتوان دید.
وی در ادامه با اعلان اینکه آن چه در ادبیات جهانی به آن تاکید می شود اینست که تخریب پوشش گیاهی و مستعد شدن یک عرصه نسبت به فرسایش بادی و ایجاد توفان های ماسه و گرد و غبار، در درجه اول به خشکی محیط برمی گردد، اظهار داشت: هم اکنون روی رودخانه ها یا ورودی تالاب ها یا دریاچه های چند سد زده شده و این جریان کشور را به کدام سمت می برد.
مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور افزود: تراژدی بزرگی در منطقه آسیای میانه با خشک شدن دریاچه آرال به وجود آمده و چندین کشور همچون شوروی سابق میراث دار یک عرصه کاملا خشک شده با انواع نمک های صدمه رسان هستند؛ این در حالیست که این کشور زمانی فکر می کرد هر چه بیشتر منابع آب را مهار کند و توسعه اراضی در حوزه کشت پنبه و … داشته باشد وضعیت درآمدی بیشتری خواهد داشت. این تفکر وضعیت امروز را برای آنها رقم زده است. همین قاعده برای دریاچه ارومیه ما هم دقیقا درحال تکرار است.
وی اظهار داشت: امروز کشورهایی که تحت تاثیر خشک شدن دریاچه آرال شده اند از ترکمنستان، ازبکستان و… چقدر هزینه های جبران خسارت های توفان های نمک و گرد و غبار می پردازند.
وی افزود: این میزان خسارت که هر سال هم بیشتر و بیشتر خواهد شد قابل مقایسه با هزینه کرد برای برنامه های نامتوازن و ناپایدار است که در مناطق بالادست تمام منابع آب دریاچه آرال به فعالیتهای ناپایداری مانند صنعت، ویلاسازی و کشاورزی اختصاص یافت. این سرمایه عظیم از دست رفت و فقط سالانه باید خسارت در حوزه مقابله با توفان های گرد و غبار که به صنعت حمل و نقل، حوزه بهداشت و سلامت، کشاورزی و… صدمه وارد می کند، پرداخت گردد. روسیه اگر می توانست به گذشته برگردد اساسا اجازه نمی داد این سرمایه از بین برود.
جعفریان با اعلان اینکه این تراژدی در بسیار از مناطق داخلی کشور ما هم درحال وقوع است، اظهار داشت: باید از تجربه کشورهای منطقه و جهان درس عبرت گرفت و از این سرمایه های بین نسلی که به امانت در اختیار ما است محافظت و به نسل های آینده منتقل کرد.
میراثی که نابود شد
مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور در ادامه سخنان خود اظهار داشت: آن چه درحال صدمه زدن بسیار به منابع طبیعی است بیشتر در قسمت بیابانی بوده ریشه در مبحث آب دارد.
وی خاطرنشان کرد: افت شدید آب های زیرزمینی، نا به سامان بودن چاه های غیرمجاز، سدسازی های بزرگ روی رودخانه های بالادست بدون توجه به حق آبه و نیاز عرصه های پایین دست این وضعیت را در بیشتر مناطق ایجاد کرده است. بعنوان مثال، در مناطقی از استان کرمان، دشت بزرگی به وسعت حدود ۳۰ هزار هکتار که پوشش گیاهی «اسکنبیل» داشت خیلی راحت در مدت ۵ سال نابود شد و عملاً بخش قابل توجهی از این دشت خشک شد.
وی افزود: همینطور در نشست گرامیداشت همایشی که در رابطه با بحث گرامیداشت ثبت میراث طبیعی بیابان لوت بود، مقالاتی عرضه شد که نشان داد پوشش گیاهی «نبکا» که یکی از منحصر به فردترین رخساره های ژئومورفولوژی یا زمین ریخت شناسی طبیعی کشور ما بوده و عملاً یکی از جاذبه های گردشگری این مناطق به شمار می آید، با چه سرعتی درحال تخریب است. نبکاها در واقع یک نوع پوشش تپه های ماسه ای هستند و در طول صدها سال چهره منطقه را متفاوت کرده اند. یکی از جلوه های طبیعی بیابان لوت همین نبکاها در منطقه شهداد هستند.
غفلت از مسأله ای بغرنج
جعفریان اظهار نمود: آنها موردهای ویژه ای هستند که به ما می گویند، شرایط محیط طبیعی کشور به سرعت درحال خشک شدن است و این که بخش قابل توجهی از این اتفاق ناشی از اقدامات بشر است؛ اما می توانیم جریانی را رقم بزنیم که این صدمه پذیری کاهش پیدا کرده و تخریب ناشی از اقدامات بشر کمتر شود.
مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور ضمن اشاره به مصوبات حوزه حق آبه، توضیح داد: چند درصد از مصوبات گوناگونی که کارگروه سیاستگذاری و مدیریت گرد و غبار در حوزه تأمین حق آبه تالاب ها یا دشت های سیلابی دارد، کارگروهی که سال ۹۵ شکل گرفته است، منتج به نتیجه شده است؟ چند مصوبه در ارتباط با محدود کردن بهره برداری غیر مجاز از آب های زیرزمینی بوده، خیلی روشن و شفاف نیست. با چه دلیلی این علت العلل را کنار می گذاریم و کمتر به آن توجه می نماییم، اما عوامل فرعی را پررنگ و برجسته می نماییم.
وی تصریح کرد: تا وقتی که ما شرایط بیلان آبی یک منطقه بیابانی را که آب مهم ترین عامل محدودیت آن شناخته می شود را به درستی نبینیم هر اقدامی از جانب ما، ناپایدار خواهد بود. تا وقتی که شرایط بیلان آبی یک منطقه بیابانی که آب مهم ترین عامل محدودیت آن شناخته می شود به درستی دیده نشود هر اقدامی از جانب ما، ناپایدار خواهد بود این دغدغه وجود دارد در حالی که جنگل های طبیعی مناطق بیابانی آغاز به خشک شدن می کنند، چه تضمینی وجود دارد که پوشش گیاهی جدید ما تا ۵۰ سال آینده بمانند؛ یا این که چه وضعیتی خواهند داشت.
جعفریان با اعلان اینکه تأمین منابع آب، مطالبه جدی سازمان منابع طبیعی است، اظهار داشت: مبحث در سازمان به شکل جدی درحال پیگیری است، با اینکه جا داشت حوزه های دیگر مانند ستاد سیاستگذاری و هماهنگی گرد و غبار هم که بعنوان یکی متولیان پیگیری پیامدها و پدیده های ناشی از تخریب سرزمین در مناطق بیابانی است و از جایگاه ویژه و مناسبی هم برخوردار می باشد به این مورد های توجه جدی و بیشتری داشته باشد.
اعتبارات برنامه هفتم توسعه چقدر است؟
مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور در پاسخ به این پرسش که در برنامه هفتم توسعه چقدر اعتبار برای رسیدگی به کانون های بحرانی اختصاص یافته است، اظهار داشت: مبحث بیابان زدایی و مقابله با کانون های بحرانی در برنامه هفتم توسعه نسبت به برنامه ششم پررنگ تر دیده شده است. این جای امیدواری دارد. آن چه مشخص است ما باید در طول برنامه بتوانیم تا ۲۰ درصد از کانون های بحرانی را کنترل و کم نماییم. در طول برنامه ششم توسعه این متعهد شاید ۱.۳ میلیون هکتار بود که با عنایت به آمار ۱۴ میلیون هکتاری کانون های بحرانی، کمتر از ۱۰ درصد می شود. نخست برنامه ها می آید و در ادامه سالانه اعتبارات تخصیص داده می شود. منابع اعتباری آن پیشبینی شده اما این انتظار وجود دارد که دولت مبحث مقابله با بیابان زایی را بعنوان یک اولویت در کشور مدنظر داشته باشد.
جعفریان اظهار داشت: این مورد جز اولویت های کشورهایی مانند ترکیه، عراق، کویت، عربستان، امارات، پاکستان، ترکمنستان و… بوده کشورهایی که با ایران هم مرز هستند و به شکل جدی سرمایه گذاری زیست محیطی خویش را بر مقابله با بیابان زایی متمرکز کرده اند؛ چون که تغییرات اقلیمی از عوامل تشدیدکننده این مورد است. افزایش تندبادها و رویدادهای حدی اقلیمی مثل سرما و گرمای نابه هنگام در کشور، همینطور شدت و فراوانی بادها زنگ خطر است که به ما تکلیف می کند صدمه پذیری سطح زمین را نسبت به فرسایش بادی کمتر نماییم. در این خصوص هیچ اقدامی پایدارتر از توسعه پوشش گیاهی در این مناطق نیست.
کاشت نهال های بیابانی و مقابله با فرسایش
این مقام دولتی ضمن اشاره به طرح مردمی کاشت یک میلیارد درخت در مدت ۴ سال خاطرنشان کرد: یکی از اقداماتی که سازمان در این حوزه انجام می دهد مبحث کاشت یک میلیارد نهال است. هر سودی که ناشی از کاشت درخت برای جاهای دیگر متصور است برای مناطق بیابانی هم خواهد بود؛ علاوه بر این که سبب کنترل و کاهش کانون های بحرانی فرسایش بادی می شود.
وی اظهار نمود: سازمان منابع طبیعی عرصه های مرتبط بیابانی را شناسایی کرده که پروژه نهال کاری بیشترین اثر را روی آنها داشته و شاهد کاهش کانون های فرسایش بادی باشیم. چیزی حدود ۳۰ میلیون نهال بیابانی – البته اعداد دقیق اعلام می شود- از انواع گونه های بیابانی وجود دارد که مفید می باشد چونکه کمترین اثر آنها پیشگیری از فرسایش بادی و از دست رفتن خاک سطحی و پیشگیری از طوفان های گرد و غبار است. این امر نه تنها سودمند برای اهالی محلی است بلکه به سلامت افراد و زیست بوم هزاران کیلومتر دورتر از کانون ها هم تاثیر مثبت دارد.
وی اظهار داشت: در طرح مردمی کاشت یک میلیارد درخت گونه های گیاهان دارویی و صنعتی هم دیده شده و برنامه های گسترده ای در حال انجام می باشد که امیدواریم با مشارکت بخش خصوصی اتفاق بزرگی در کشور تجربه شود.
پراکندگی کانون های بحرانی کشور
مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور در ادامه ضمن اشاره به آمار کانون های بحرانی کشور، اظهار داشت: کانون های بحرانی در ۲۳۳ منطقه بوده که از آن جمله میتوان به کانون گودگوار در یزد، خانگیران در سرخس، دشت سجزی در اصفهان، دشت آزادگان خوزستان، مسجد شکر طبس، ریگان کرمان اشاره نمود. در استان البرز، نظرآباد و تالاب صالحه، تهران، ورامین و ملارد کانون بحرانی درجه یک بوده که تا امروز باید تشدید شده باشند.
جعفریان اضافه کرد: استان هایی که فاقد کانون بحرانی هستند میتوان به زنجان، کردستان، لرستان، چهارمحال و بختیاری، کرمانشاه، کهکیلویه و بویراحمد، مازندران، گیلان و اردبیل اشاره نمود.

منبع: