چرا میزان كار مفید ایرانیها كمتر از بقیه است؟

مدیرسا: چرا به ما می گویند که ساعات مفید کار در دستگاه های اداری مان کم است؟ هشت ساعت کار باید به قدر هشت ساعت فایده داشته باشد؛ چرا به قدر یک ساعت یا نیم ساعت یا دو ساعت؟ مشکل کجاست؟

به گزارش مدیرسا به نقل از ایسنا، حسین سروقامت عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی در ادامه مقاله خود در روزنامه «جوان» نوشت: پاسخ به این پرسش مستلزم آنست که ما نخست از آنچه پیرامون فرهنگ کار در کشورهای صنعتی و پیشرفته رخ می دهد، آگاهی یابیم. آنگاه به اوضاع و احوال کشورمان نظری افکنده، فرهنگ کار را بررسی نماییم و بعد در صورت مواجهه با نقصان و کاستی، طرح ها و برنامه هایی را جهت بهینه شدن شرایط ارائه نماییم.

اکنون در شروع سخن لازم است اشاره کوتاهی به بحث مهم «راندمان» یا «کار مفید» داشته باشیم و این مقوله را در کشورمان و جهان صنعتی مورد مقایسه قرار دهیم. راندمان یا کار مفید بر طبق میزان ساعت کار روتین در هر روز، مواد مصرفی و استفاده شده، ذهنیتی که از سود و زیان داریم، همین طور میزان واقعی سود و زیان سنجیده می شود. به تعبیر دیگر این عوامل میزان راندمان کار را در وضعیت گوناگون تعیین می کنند.

براساس آمارها میزان کار مفید در ایران حداکثر ۱۱ ساعت در هفته و در بخش های دولتی حدود ۲۲ دقیقه در روز برآورد شده است. در صورتیکه در کشوری همچون فرانسه میزان کار مفید حدود ۳۰ تا ۳۳ ساعت در هفته تخمین زده شده است، یعنی مردم فرانسه حدود پنج ساعت و نیم در روز کار مفید می کنند. چنانکه ملاحظه می کنید تفاوت فاحشی در اعداد و ارقام وجود دارد که لازم است به صورت جدی مورد تأمل قرار گرفته شود و برای بهینه سازی شرایط، چاره اندیشی های لازم صورت پذیرد.

فرهنگ کار و فراغت در جوامع صنعتی

در کشورهای پیشرفته صنعتی کار مبتنی بر سود و ارزش افزوده است. کسانی که به کار روی می آورند، فقط دنبال کسب معاش نیستند، بلکه از تولید برای زایش پول بیشتر استفاده می نمایند. در چنین مدلی سرمایه گذاری برای کسب و انباشت پول و انباشت پول نیز برای سرمایه گذاری بیشتر مورد توجه قرار می گیرد.

بدیهی است که در کنار چنین کار مولدی اوقات فراغت (Hobby) نیز مدلول و مفهومی خاص پیدا می کند، بدین سبب در جهان صنعتی زمان خاصی برای کار و زمان دیگری برای اوقات فراغت در نظر گرفته شده است. افراد در اوقات فراغت انرژی می گیرند و در هنگام کار آنرا خرج می کنند. بدین جهت در اروپا و آمریکا گردش و پارتی و مهمانی وسط هفته معنا ندارد. افراد از محل کار به خانه می آیند، استراحت می کنند و خودرا برای کار روز بعد آماده می کنند، اما از طرف دیگر ایام اختتام هفته نیز برای آنان زمان استراحت کامل است. آنها در ایام شنبه و یکشنبه در استراحت مطلق هستند و حتی به ایمیل کاری خود نیز جواب نمی دهند. آنان همین طور می توانند به تلفن رئیس خود نیز پاسخ ندهند. بدین جهت حیطه کار و تلاش با اوقات فراغت از یکدیگر متمایز و جدا شده اند.

همچنین مناسبات فرهنگ کار نیز در کشورهای صنعتی بر مدار سود و زیان است. چنین سیستمی کارمند را اجبار می کند که به مشتری لبخند بزند و با روی گشاده با وی برخورد کند. او ممکنست در حقیقت خوشحال و خندان نباشد اما لبخند و تبسم لازمه کار اوست و به سودآوری کسب وکار وی رونق می دهد. به همین جهت نظم و انضباط نیز در کشورهای صنعتی جایگاه ویژه ای دارد. کارمندان در این کشورها مجبورند افزایش تولید و رقابت سالم را مدنظر قرار دهند و حداکثر برنامه ریزی را در این راه داشته باشند. به همین جهت شرکتها و بنگاه های کسب وکار باید بهترین و کیفی ترین افراد را برای کار خویش انتخاب کنند. در چنین شرایطی است که سفارش کردن برای نیروی کار نیز معنا پیدا نمی کند چون استخدام نیروی سفارش شده ممکنست به هدررفت منابع مالی شرکت بینجامد.

همچنین در خیلی از اوقات با کاهش ارزش افزوده، نیروی کار مقصر شمرده می شود. بعنوان مثال اگر مقرر است در کارگاهی میزان خاصی پلاستیک خام به تعداد مشخصی بطری تبدیل گردد و این اتفاق به هر علت با خدشه روبه رو شده است، شرکتها این را اغلب ناشی از کمبود نیروی کار، کم کاری کارکنان یا عدم مهارت کافی آنان می دانند.

در جهان صنعتی رقابت حرف اول را می زند

در جهان صنعتی از آنجائیکه بیشترین کارها توسط بخش خصوصی انجام می شود، رقابت حرف اول را می زند. بخش خصوصی اگر دائماً برنامه ریزی نکند و از بهترین و زبده ترین نیروها استفاده نکند، احتمال ورشکستگی اش بسیار است. همین مورد به درونی شدن نظم و انضباط در این کشورها انجامیده است. حتی سیاست ورزی در این قبیل کشورها تابع مسائل اقتصادیست. سیاست ها تا جایی قابل تحملند که صدای بنگاه های کسب وکار یا شرکت های خصوصی در نیاید وگرنه این مجموعه ها بر دولت ها می شورند و مقابل آنها اقامه دعوی می کنند. نمونه این قضایا را می توان در فشار مجموعه های کارگری و استعفای دسته جمعی در بعضی کشورها ملاحظه کرد. بعنوان مثال در جهان صنعتی کاهش یا افزایش مالیات بر میزان رأی افراد تأثیر مستقیم دارد و رأی مردم دقیقاً تابع مناسبات اقتصادی آنهاست. نکته دیگر آنکه در کشورهای جهان اول نظام های آموزشی نیز بر طبق بازتولید نیروی کار شکل گرفته است. دانشگاه ها و مراکز علمی کاملاً منعطف عمل می کنند و دائماً روزآمد می شوند.

در کشوری همچون آلمان مدرک تحصیلی اهمیت چندانی ندارد. آنچه اهمیت دارد، مهارت است؛ بدین سبب افراد ترجیح می دهند تا مقطع کارشناسی ارشد درس بخوانند و بسرعت جذب بازار کار و تولید شوند. در آلمان تحصیل در مقطع دکتری بندرت صورت می پذیرد.

شرکت های خصوصی نیز افراد را بدون توجه به مدرک آنان به کار می گیرند. یک هفته کار آنان را می سنجند، اگر آنان را توانا و ماهر تشخیص دادند، نگه می دارند و الا حتی اگر مدرک دکتری هم داشته باشند به سهولت کنار می گذارند. به این جهت تحصیلات عالیه در کشورهای صنعتی اغلب برای خارجی هاست و تعداد نیروهای بومی در دانشگاه ها اندک است.

خروجی کار اهمیت اصلی را دارد

در جهان پیشرفته از نظر اقتصادی، امنیت شغلی نیز زیاد نیست و هیچ دلیلی ندارد کسی که وارد شغلی شده، تا آخر در آن شغل باقی بماند، بدین سبب افراد در طول دوره خدمت بارها و بارها تغییر شغل می دهند. نظام حکومتی و دولت ها کوچک و چابک هستند و برای همین پست های ابدی نیز بسیار محدودند. به خوبی می توان دریافت آنچه در دنیای پیشرفته صنعتی اهمیت دارد، خروجی کار است؛ بدین سبب ممکنست ۱۰۰ نفر در یک بنگاه کسب وکار یا شرکت مشغول به کار باشند اما درآمدهایی کاملاً متفاوت از یکدیگر داشته باشند. هر که ارزش افزوده و خروجی بیشتری دارد، طبعاً عایدی بیشتری هم خواهد داشت. شرکتها اغلب به سابقه افراد و مدرک تحصیلی آنان توجهی نمی کنند و اصولاً این مؤلفه ها برای کارفرمای خارجی، مهم و اساسی تلقی نمی شوند. آنچه در ارزیابی کیفی کارکنان اهمیت دارد، کارآفرینی و راندمان مناسب می باشد.

در جوامع صنعتی، کار حقیقتاً یک ارزش اجتماعی است و شخص بیکار هر چند بیمه بیکاری دریافت کند، فاقد هویت اجتماعی است. آنان به جد معتقدند هیچ کس نباید سربار جامعه باشد. هویت اجتماعی به کار و تلاش افراد بستگی دارد و مشارکت در سود موجب خلاقیت و نوآوری بیشتر آنان می شود. پیشنهاد فرصت های کاری جدید از دیگر خصیصه های فرهنگ کار در جوامع صنعتی است. بدیهی است در جامعه ای که کار باارزش است، افراد دوست دارند خودشان را با کار تعریف کنند. به بیان دیگر فرهنگ، آموزش دوران کودکی، منافع گسترده ای که در گروی کار بیشتر و درآمد بیشتر است و رقابت فشرده عوامل مختلفی هستند که کارکنان را به سمت جلو می رانند و فعالیت بهتر آنان را تضمین می کنند.

تعریف کار در ایران روشن نیست

مناسبات فرهنگ کار در جوامع سنتی و همچون ایران بکلی با کشورهای صنعتی متفاوت می باشد. در جوامع شرقی کار بیش از هر چیز دیگر برای امرار معاش در نظر گرفته می شود. زندگی در این حیطه از جغرافیای صنعتی، تجاری و تکنولوژیک نیست و طبعاً با مناسبات زندگی غربی نیز متمایز است.

کار و تلاش با تمرکز و توجه کافی صورت نمی گیرد و اوقات فراغت نیز تعریف دقیق خودرا ندارد. کار و اوقات فراغت ما به صورتی در هم آمیخته است و قابل انفکاک نیست. همین طور برخلاف جوامع صنعتی اعتقاد بر آن نیست که کارگر یا کارمند ساعت کار خودرا به کارفرما فروخته و واگذار کرده است. آنان به همین جهت در حین کار خیلی از امور شخصی خودرا نیز ساماندهی می کنند.

در ایران سیاست، فرهنگ و کارهای اجتماعی همگی بر اقتصاد اولویت دارند. به صورتی متن شمرده شده و اقتصاد به حاشیه رانده شده است؛ در صورتیکه در جوامع صنعتی حرف اول و آخر را اقتصاد می زند.

همچنین نظام های آموزشی ما بدون ارتباط با نظام اقتصادی تعریف شده اند و پس خیلی از مردم ایده های نوین اقتصادی ندارند. در ایران ارزشیابی کارکنان اغلب کمی است و جای خالی کیفیت در آن مشهود است.

اینجا حتی کارمندی که اضافه کاری می کند، ممکنست در ساعت اضافه کار جدول حل کند یا از شبکه های اجتماعی استفاده نماید. ما عملاً روشی برای کنترل فعالیت کاری وی در اختیار نداریم. همین طور اعتبار کارکنان ما بر طبق مدرک و سابقه است و خروجی کار یا مدنظر نیست یا اهمیت زیادی به آن داده نمی گردد.

فرهنگ کار در کشور ما روند ثابتی دارد. ما در بدو استخدام، روند ۳۰ ساله خدمت خودرا همچون پازلی در مقابل خود می بینیم. آموزش و یادگیری مداوم در فرهنگ کار ما تعریف نشده است. در صورتیکه در کشورهای صنعتی آموزش نقش کلیدی در استخدام و بکارگیری افراد دارد. آنان به نیروی کار ماهر فوق العاده اهمیت می دهند تا جایی که اگر نتوانند آنرا از داخل جذب کنند، مبادرت به واردکردن نیروی کار ماهر از خارج کشور می کنند.

در ایران هر چند دستگاه های گوناگون فرهنگی دائم بر طبل فرهنگ، پیشرفت و تمدن می کوبند اما اقتصاد فرهنگی به مفهوم متداول جهانی وجود ندارد. این در شرایطی است که در کشورهای پیشرفته، پولی که از حوزه اقتصاد فرهنگی نظیر اینترنت، کتاب، موسیقی، تئاتر و سینما درمی آید، گاه برای گرداندن چرخ های اقتصاد کشورشان کفاف می کند! میزان فروش میلیونی CD های آموزشی و سرگرمی، درآمد هالیوود و صنعت چاپ و نشر کتاب در بین کشورهای پیشرفته و جهان سوم قابل مقایسه نیست.

طرح ها و برنامه های قابل اجرا برای اصلاح فرهنگ کار

در مجموع مناسبات اقتصادی جهان اول و جهان سوم تفاوت های اساسی دارند و البته خاستگاه های فرهنگی متفاوتی نیز در این راه خودنمایی می کنند، بدین سبب بنظر می رسد دست کم در بعضی بخش ها بتوان طرح ها و برنامه هایی را به معرض اجرا گذاشت که هم با شرایط بومی جامعه ما سازگاری داشته و هم در تغییر ریل های اقتصادی نقش کلیدی ایفا کنند.

در ادامه به تعدادی از این طرح ها و برنامه ها اشاره می کنیم:

– باید نظام آموزشی از شروع تا انجام برمبنای کار، مهارت و تکنیک تنظیم شود.

– کار و تلاش باید واقعاً ارزش تلقی شود و رانت خوارها، مفت خورها و کم کارها تقبیح شوند.

– دستیابی به ثروت سرشار بوسیله کار اندک باید واقعاً زشت و ناپسند به شمار آید. هیچ گاه نباید اختلاسگران و غارتگران بیت المال در جامعه، زرنگ و زیرک قلمداد شوند.

– لازم است مقررات، مهم و اساسی شمرده شوند. همین طور اطاعت از مدیر دانا باید شرط اولیه کار قلمداد شود و نگاه تیمی و تشکیلاتی به کار نیز مفید و باارزش تلقی شود.

– باید جامعه را به سمت کارمحوری سوق داد و اقتصاد نقش حیاتی خودرا در جامعه ایفا کند. همین طور میان انسان بی ثمر با افراد پرثمر و پرانرژی تفاوت گذاشته شود.

– لازم است نظام تشویق و تنبیه فراگیر شود و از طرف دیگر سوابق و مدرک افراد جای سهمی را که آنان در پیشرفت کار و افزایش تولید دارند، اشغال نکند.

– باید به سمت خصوصی شدن گام برداشت و نقش دولتی ها محدود به اقدامات حاکمیتی نظیر دفاع، امنیت ملی و وزارت خارجه باشد. سایر وزارتخانه ها باید نقش هماهنگ کننده داشته باشند. همین طور لازم است در مجموعه های خصوصی، تولید، رقابت، ابتکار عمل و خلاقیت حرف اول را بزند.

– نفت باید نقش خودرا از حالت بازدارندگی به وضعیت پیشران تغییر دهد. خام فروشی باید تقبیح شود و در عوض از آن بعنوان سرمایه آیندگان بهره برداری شود.

– ساختارها لازم است تغییر کنند. بطور قطع دولت ها در آینده ساختار فعلی را نخواهند داشت. همین حالا نیز کمر دولت ها زیر بار فشار اقتصادی خم شده است. اساساً تنظیم بازار در حیطه وظایف دولت ها نیست. این روند سالم عرضه و تقاضاست که باید بازار را تنظیم و رقابت سازنده را برقرار کند. دولت ها با ورود به این عرصه از وظایف اصلی خود بازمی مانند و در ایفای این نقش نیز با مشکلات عدیده مواجه خواهند شد.

– شرایط جدید و دورنمای آینده نیز لازم است مدنظر قرار گیرد. امروزه در جهان مباحث فناوری اطلاعات (IT)، فضای مجازی، حوزه اینترنت و آموزش اینترنتی و ازراه دور مهم شمرده می شوند. روند پیچیده و پرسرعت تحولات ممکنست در آینده به برخی مشاغل و حرفه ها رونق دهد و برخی دیگر را به حاشیه براند و از گردونه خارج کند. توجه به این مسائل باید جدی و راهبردی قلمداد شود.

منبع: